نامه ی پدری به پسرش
پسر عزیزم! روزی که تو مرا در دوران پیری ببینی، سعی کن صبور باشی و مرا درک کنی اگر من در هنگام خوردن غذا خود را کثیف می کنم، اگر نمی توانم خودم لباسهایم را بپوشم، صبور باش. زمانی را بخاطر بیاور که من ساعتها از عمر خود را صرف آموزش همین موارد به تو کردم. اگر در هنگام صحبت با تو، مطلبی را هزار بار تکرار می کنم، حرفم را قطع نکن و به من گوش بده. هنگامی که تو خردسال بودی، من یک داستان را هزار بار برای تو می خواندم تا تو به خواب بری. هنگامی که ضعف مرا در استفاده از تکنولوزی جدید می بینی، به من فرصت فراگیری آن را بده و با لبخند تمسخرآمیز به من نگاه نکن... من به تو چیزهای زیادی آموختم... چگونه بخوری، چگونه لباس بپوشی... و ...
نویسنده :
بابائی
13:51
روزی که بسلامتی اولین غذاتو خوردی نوش جونت باباهی 91/11/17
بابائی شما در روز سه شنبه مورخه 91/11/17 اولین غذای خودتو خوری اونم حریره بادام که خیلی خوشت اومد نوش جونت ایشالا همیشه به خوبی و سلامتی باشه ...
نویسنده :
بابائی
9:27
اولین بار تو روروک نشستن پویان جان درست در روز 5 ماهگیش
سلام بابائی :شما مورخه 91/10/28 واسه اولین بار در روروک نشستی البته روروک خودت واست سنگین بود ما هم روروک حسین پسرعمو مهدی رو واست گرفتیم تا بتونی باهاش بری قربونت برم بابائی که با تعجب داری نگاه میکنی تازه اولم با دنده عقب شروع کردی یادت باشه این عکسا هم واسه همون روز بعد از ظهره که بردیمت خونه آقاجون تو هم که حسابی ذوق کرده بودی یه حاله اساسی به گلهای مادرجون دادی مادر جونم کلی حرص خورد البته اونم کلی ذوق کرده بود ...
نویسنده :
بابائی
9:07
شرکت در جشنواره نی نی شکمو لطفاً رای بدید
شباهت پویان جون با عروسکش
پسرم وقتی خوابه تو چهارماهگی
اینم وقتی از خواب بیدار میشه سلام توپول موپول بابائی ...
نویسنده :
بابائی
13:41